تصویر شاعر
تندیس عشق

آذین طهماسبی‌فر

«من تندیسی از عشقم»

به وب‌سایت اشعار آذین طهماسبی‌فر خوش آمدید.
این فضا، محلی است برای گرامی‌داشت یاد او و سفری در میان «اشعار زنده و همیشه جاوید» او.

آذین شاعری بود که عشق را می‌زیست و می‌سرود. اگرچه حضور فیزیکی او دیگر در میان ما نیست، اما کلماتش، که برخاسته از روحی لطیف بودند، تا ابد ماندگار خواهند بود. این وب‌سایت به همت خانواده‌ی او، به‌ویژه پدر گرامی‌شان که کتاب اشعار وی را به چاپ رسانده‌اند، ایجاد شده است تا میراث ارزشمند او را با شما به اشتراک بگذارد.

مجموعه اشعار

دسترسی به کامل‌ترین مجموعه آثار و دیوان اشعار

خاطرات و یادها

خاطرات دوستان، خانواده و دوستداران شعر

زندگینامه

سفر ادبی و زندگی پرافتخار یک شاعر بزرگ

گالری تصاویر

لحظات ماندگار از زندگی و آثار ایشان

آیین رونمایی از کتاب

«آیین رونمایی از اشعار زنده همیشه جاوید»

گرگان، هتل آذین

سوم آبان ۱۴۰۴

زندگینامه

دوازدهمین روز از پاییز ۱۳۵۷ آذین چشم به این جهان گشود. مادرش دبیر مدارس راهنمایی و پدرش افسر نیروی هوایی بود. سال‌ها پا به پای خانواده با توجه به شغل پدر به پایگاه‌ها و شهرهای مختلف کوچ کرد.

در سال ۱۳۶۷ پدر بازنشسته گردید و آن زمان به همراه خانواده برای یک زندگی دائمی به گرگان (زادگاهش) آمد.

آذین تحصیلات را از سال چهارم دبستان در مدارس گرگان آغاز کرد و در تمام دوران تحصیل به عنوان یک شاگرد ممتاز مورد توجه مسئولین مدارس بود. پس از اتمام دوران دبیرستان (نظام جدید) برای ورود به دانشگاه تلاش بی‌وقفه‌ای را آغاز کرد و در ساعات فراغت به سرودن شعر و یا نقاشی و خطاطی می‌پرداخت.

تا ۳۱ مرداد ۱۳۷۶ که چند روز پس از شرکت در آزمون سراسری در سن ۱۹ سالگی به سوی معبودش پرواز نمود. ۱۵ روز پس از پروازش نتیجه قبولی او در کنکور سراسری (دانشگاه اصفهان) از طریق جراید اعلام شد.

شعری از آذین

"

بادهای پاییزی ای بادها بوزید، بوزید مرا با خود به اوج آسمان‌ها ببرید آن هنگام که نزدیک است بادهای پاییزی بوزند من هم خواهم رفت با گنجینه‌ای از خاطرات روزی که متولد شدم کوچک و سبز بودم و به خود می‌بالیدم آه، ای کاش این خاطرات دوباره جان می‌گرفتند و من نیز دوباره بازیگر خاطرات می‌شدم پرنده‌ی کوچک، خوشبختی به کدام سو می‌روی؟ تو هم مثل من در خزان سرد کوچ می‌کنی؟ باد سرد پاییزی بال‌هایت را شکسته؟ پرواز کن و برو نه من می‌دانم سرنوشتم چیست و نه تو می‌دانی بادهای پاییزی ما را رها نمی‌کنند و من با کوله‌باری از خاطرات که بر دوشم سنگینی می‌کند چون مسافری خسته باید راه دور و درازی را طی کنم دیگر پاهایم تحمل ندارد پس ای بادها بوزید، بوزید و مرا با خود به اوج آسمان‌ها ببرید هیچ کس نمی‌داند که سرنوشت من چه می‌شود جز او.

"
"

در هر واژه‌ای که می‌نوشت، روحی از عشق و اندیشه می‌دمید.

«پدر گرامی»

اشعارش را تکرار نماییم زیرا مجموعه اشعار آذین ترجمان آیات خداوندی است.

«حجت الاسلام و المسلمین قندهاری»